روزهای بی برکت
در تورم بی وقفه عشق
که زمان کفاف نمی دهد , کمی عاشق شدن را
در حوالی بازار های مملو از عشق چینی...
و آغوش های پر زرق و برق
شبیه بیلبوردهای تبلیغاتی
به من بگویید
بی کسی ام را
در کدامین بازار به تقاضای دوستی حواله کنم
وقتی رکود پاپیچ تولید محبت شده
و آغوش هایی شبیه دستور العمل
عشق وارداتی را
قانونمند کرده اند ...
بی هیچ گارانتی فرصتی برای شروع دوباره
وقتی این روزها
عشق به شرط ریسک است
ترجیح می دهم
قلبم در شب فقر
با شکم گرسنه بخوابد
اما منت دارایی هیچ شریکی روی سرش نباشد
بگذار
از خط فقر مطلق قلبم , قدمی بالاتر نگذارم ...
می ترسم
همه دارایی ام ,همین دلم را هم
ورشکست شوم ...